سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بلف
اگر در کسى خصلتى شگفت دیدید ، همانند آن را انتظار برید چه طبیعت او وى را بر انگیزاند دیگر بار ، بر کردن چنان کار . [نهج البلاغه]
منوی اصلی

[خـانه]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

لوگوی وبلاگ
بلف
بایگانی
موضوعات

لینک دوستان

لوگوی دوستان

جستجوی وبلاگ
:جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
ارسال پیغام خصوصی
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
58324
بازدیدهای امروز وبلاگ
11
آمار بازدیدکنندگان

[گرفتن کد آمار وبلاگ ]

پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

مطالب زیر توسط علی اکرمی نوشته شده است!

عنوان متن مصاحبه با یکی از کاندیداها چهارشنبه 84 خرداد 4 ساعت 11:31 عصر

آقا ببخشین شما کاندید ریاست جمهوری هستین؟

نمی‌دونم هستم یا نه دارن برام تصمیم می‌گیرن تا پنج‌شنبه هم اعلام می‌کنن.

خب مردم یه سوالی دارن که براشون مبهمه و اون اینه که شما دوبار تو مسئولیت وزارتتون استعفا دادین. فکر نمی‌کنین که تو این پست اگر موفق بشین بازم استعفا بدین؟

ببینین استعفا یکی از ابزارهای مهم اعلام مخالفته و بسیار عمل مقدسیه و شما نباید به اون مثل مسائل دیگه نگاه کنین. من اگر لازم باشه از رییس جمهور بودن هم استعفا می‌دم. همین الان هم در فکر بررسی استعفا هستم. حقیقتش رو بخواین من اومدم انتخاب بشم تا یه بار دیگه استعفا بدم. شما برین ببینین تو اون دو باری که من استعفا دادم چقدر دانشجوها و مردم و علما و ... از این استعفا حمایت کردن ...

ببخشین من حرفتون رو قطع می‌کنم. شما فرمودین که مردم و دانشجوها و ... از این عمل شما حمایت کردن. میشه بگین کدوم مردم و کدوم دانشجوها؟  جون تا اونجایی که ما یادمونه کسی صداش در نیومد.

حالا شاید علما نبودن مردم ولی دانشجوها و مردم که بودن

کدوم مردم؟ می‌شه مثال بزنین

ببینین حالا مردم نه . دانشجو ها که بودن من خودم دو سه نفر رو دیدم که در حمایت از من شعا می‌دادن

خب بگذریم. ادامه بدین

بله. یکی دیگر از مزایای استعفای من این بود که دارین می‌بینین. خیلی از طرح‌هایی که من دنبالش بودم و نتونستم اجرا کنم چند سال بعد از استعفای دوم من اجرا شد

معذرت می‌خوام مگر بعد از استعفا هم بودین؟

بالاخره اگر وزیر بعدی هم کرده در اثر استعفای من بود دیگه اینقدر سخت نگیرین.

در مورد رد صلاحیتتون چه نظری دارین؟

حقیقتش من اصلا آمادگی این کار رو نداشتم. دوستان بهم پیشنهاد کردند و گفتند بیا شرکت کن شورای نگهبان ردت می‌کنه و ما یه چیزی برای علم کردن داریم. ولی متاسفانه مقام رهبری نقشه ما رو نقش بر آب کرد. البته بد هم نشد چون تو فکر یه استعفای دیگه هستم و منتظرم تا برام تصمیم نهایی رو بگیرن.

فکر می‌کنین درسته دیگران براتون تصمیم بگیرن؟

شما دارین خطی و جناحی با این قضیه برخورد می‌کنین. من دیگه حرفی ندارم

 


نظرات شما ( )

مطالب زیر توسط علی اکرمی نوشته شده است!

عنوان متن کشک جمعه 84 اردیبهشت 23 ساعت 11:56 عصر

!!!زنده باد همه مخالفان من!!!

به نام او

سلام

نمی دونم چرا بعضی آدما ، موقعی که برای مردم صحبت می کنند اصطلاحات زیبایی به کار می برن. اما پای عمل که می رسه کاملا معکوس عمل می کنن. چندی پیش داشتم تو وبلاگ ها قدم می زدم ، نگاهم افتاد به تبلیغ پرشین بلاگ دیدم برای یک کاندیدایی داره تبلیغ می کنه. رفتم تو وب لاگش دیدم برخلاف چیزی که من توی سال های دانشجویی از اون کاندید دیده بودم خیلی حرفای به ظاهر قشنگی می زنه و شعارهای دهن پرکنی هم می ده. یه شعار تبلیغاتی که خیلی بهش افتخار می کرد این بود که شعار آقای خاتمی رو جمع بسته بود. آقای خاتمی شعارشون " زنده باد مخالف من " بود ایشون شعار " زنده باد همه مخالفان من " رو انتخاب کرده بودند. هرچند که نوعی کج سلیقگی به خرج داده بودند ( چون همون شعار اول علاوه بر این که همین معنی رو می ده از نظر ادبی نیز بسیار پربارتره ) با این حال گفتم یه محک بزنم. رفتم توی وبلاگ ایشون و در همون قدم اول دیدم که بخش سانسور رو به بهانه این که کلام توهین آمیزی نوشته نشه به همراه دارن. پیش خودم گفتم خب شاید واقعا همین طور باشه. با این حال دو سه روزی هر پیام مخالف ولی مودبانه ای که می دادم می دیدم کلی پیام تبریک و پاچه خواری و ... تو نظرات اضافه می شه غیر از نظرات من.

 

 

تا این که دیروز تصمیم گرفتم پیام زیر رو تو قسمت نظرات با اسم خودم بدم. متاسفانه امروز که نگاه کردم دیدم نظر من که نفر اول بودم پیدا نیست ولی 32 تا نظر پاچه خوارانه اضافه شده. متن نظرم این بود تا شما هم ببینین که آیا توهینه یا حرف رکیک :

« سلام. نمی دونم چرا بعضی ها هنگامی به یاد مردم و دردهای اونا می اوفتند که شدیدا محتاجشون می شن. البته این رسمه که تو این جور مواقع آدما نون کسای دیگه رو بخورن. والا مگر بیماریه امثال گنجی مال امروزه؟ مگر فقط امثال گنجی مهر آدمیت و انسانیت بر پیشانی دارند؟ خیلی ها بوده و هستند که جونشون رو برای ارتقای دیگران ! کف دستشون گذاشتن ولی الان در کنج بیمارستان ها با بی مهری فراوان جان به جان آفرین تسلیم می کنن و کسی هم ککش نمی گزه . حالا در سال های سال مدیریت خود در دانشگاه های این کشور چه گلی به سر قشر دانشجو زده شد که حالا به سر ملت زده بشه ؟ جز این بود که 80 درصد دانشجویان از عملکرد وزیر محترم وقت ناراضی بودند؟ »

خب. کجای این متن رکیک بود؟ خب شما هم امتحان کنید و یک نظر مخالف بدین. ببینین منتشر می شه. البته چرا اگر مخالف کل نظام باشین سریع منتشر می شه ولی اگر با شخص شخیص ایشون مخالفت کنین نه. این حرکت رو که دیدم فوری یاد پروتکل های صهیونیستی برای تسخیر جهان افتادم. بد نیست چند تا از بندهاشو این جا بنویسم:

بخش هایی از پروتکل های 24 گانه اندیشمندان صهیون:

 " آزادى سیاسى تنها یک نظریه است نه یک واقعیت. لذا آدمى باید بداند که چگونه از واژه آزادى سیاسى براى فریب توده ‏ها استفاده کند و سپس آن را براى درهم شکستن قدرت حزب حاکم بکارگیرد. البته اگر حزب حاکم قبلا" خود از چنین شیوه‏اى براى دستیابى به قدرت استفاده کرده باشد، بهتر مى‏توان همین شیوه را در مورد او بکار برد. به کمک واژه به اصطلاح آزادى مى‏توان همین شیوه را در مورد او بکار برد. به کمک واژه به اصطلاح آزادى مى‏توان پایه ‏هاى حزب حاکم را سست و لرزان ساخت و بى‏اعتباریش را به توده مردم نشان داد. از آنجا که توده ناآگاه نمى‏تواند حتى یک روز هم بدون راهنما و رهبر هدفهایش را خود راهبرى نماید، لذا به آسانى رهبرى حزب جدید را مى‏پذیرد و بدین‏سان رژیم قدیم جاى خود را به رژیم جدید مى‏دهد."

" هنگامى که ما به قدرت رسیدیم، یعنى قدرت را از چنگ فرمانروایانى که با استفاده از واژه آزادى بر مردم حکومت مى‏کنند، خارج ساختیم، طلا جاى قدرت را خواهد گرفت. بنیاد نهادن حکومت براساس آزادى غیرممکن است. زیرا کسى نمى‏تواند آزادى را در متعارف و متعادل‏ترین نوع آن بکارگیرد. اگر صرفاً براى مدت کوتاهى مردم را در اداره امور خویش آزاد بگذاریم تا هر کس فرمانرواى خویش بشود، دیرى نخواهد پایید که انسجام امور از هم گسیخته مى‏شود و مردم دست به کشتار همدیگر مى‏زنند و از دولت چیزى جز تلى خاکستر به جاى نخواهد ماند."

" کلمه آزادى، جوامع انسانى را به جنگ علیه هرگونه زور و قدرتى برمى‏انگیزد. حتى علیه خداوند و قوانین طبیعت. لذا زمانى که ما به سلطنت رسیدیم، باید واژه آزادى را از قاموس و فرهنگ زندگى حذف کنیم. زیرا این واژه توده‏هاى مردم را به جانورانى خونخوار مبدل مى‏کند. این جانوران خونخوار وقتى که شکم هایشان از خون و خونابه سیر و سیراب شد، به خوابى عمیق فرومى‏روند و از همه چیز بى‏خبر مى‏شوند. در این حالت به خوبى مى‏توان آنها را به زیر زنجیر کشید زیرا اگر خون نیاشامند، نخواهند خوابید و کشمکش همچنان ادامه مى‏یابد."

" به اعتقاد ما حق یعنى اعمال زور. واژه حق واژه‏اى ذهنى است که به هیچ وجه جنبه عینیت به خود نمى‏گیرد. در نظام سیاسى ما حق این چنین تعبیر مى‏شود: هر آنچه را که مى‏خواهم به من بده زیرا من از تو قوى‏ترم. نیازى نیست که ثابت کنم حق از آن کیست."

" اگر به تاریخ گذشت نگاهى بیفکنیم، درمى‏یابیم که ما نخستین قومى بودیم که نداى آزادى، برابرى و برادرى را سردادیم. این کلمات بعدها به وسیله مردم غیریهودى، احمقانه و طوطى‏وار تکرار شدند و ناآگاهانه خود را گرفتار ساختند و آزادى را که در برابر فشارهاى توده ناآگاه چون سد محکمى بود، از بین بردند."

" اشاعه کلماتى چون آزادى، برابرى و برادرى در چهارگوشه دنیا به ما نسبت داده مى‏شود. ما باید از عواملمان که ناآگاهانه پرچم‏مان را با شور و شوق فراوان برافراشته ‏اند، سپاسگزار باشیم. مى‏دانیم که کلمات مذکور در طول تاریخ همچون آفتى رفاه، صلح، آرامش، همکارى و اساس حکومت غیر یهودیان را نابود کرده ‏اند. البته بعداً یادآور خواهیم شد که عوامل دست ‏نشانده، ما چگونه به پیروزى نهائى ما کمک خواهند کرد یا این امکان را مى‏دهند که ورق برنده به دست ما بیفتد."

" اگر در رابطه ‏هایمان، دست روى حساس‏ترین عصب ذهن آدمیان بگذاریم، خیلى زود به پیروزى خواهیم رسید و این اعصاب حساس ذهن آدمى، عبارتند از زراندوزى، مال‏پرستى و تنوع ‏طلبى در ارضاء نیازهاى مادى. هر یک از این خواسته ‏ها به تنهائى مى‏تواند آدمى را تسلیم ما بکند."

" مجرد و ذهنى بودن مسأله آزادى، به ما کمک مى‏کند که به توده‏ هاى مردم در سراسر دنیا بفهمانیم که دولتهایشان فقط ناظر خرج ثروت‏هاى مردم هستند و مى‏توان دولتها را مانند دستکشهاى کهنه زود به زود عوض کرد."

" مى‏دانیم که ممالک جهان از مطبوعات بعنوان وسیله ‏هائى براى هدایت فکر مردم در جهت دلخواهشان استفاده مى‏کنند. لذا براى آنکه بتوانیم از مطبوعات در جهت خواسته ‏هاى خود استفاده کنیم، باید در بین مردم نارضائى ایجاد نمائیم و سپس از طریق مطبوعات نارضائى‏ها را منعکس سازیم."

خیلی از این اصطلاحات انسان فریبانه رو می تونین تو اکثر پست های این آقا ببینین. هرچند من مخالف آزادی نیستم. به نظر من آزادی فردی بسیار مفیده به شرطی که باعث سلب آزادی دیگران و لطمه به محیط اجتماعی نشه. که در غیر این صورت اسمش بی بندوباریه نه آزادی. ولی این شعار و این عمل کرد منو به این فکر انداخت که به ایشون و مبلغین و گردانندگان وب لاگش بفهمونم که آزادی بیان فقط برای اونا نیست و کسی که مدعی میشه باید اول از خودش شروع کنه. بازم صد رحمت به آقای خاتمی که بسیار با متانت و باوقار با مخالفینش برخورد کرد. بازم صد رحمت به شورای نگهبان که به قول خود این بابا 55 درصد رو رد صلاحیت کرد. این یکی که همه مخالفین رو از دم تیغ می گذرونه. 

نه خیر آقای کاندیدا . این جا دانشگاه تحت نظر شما نیست که بغل تریبونت یکی رو برای فیلتر کردن سوالات دانشجویان بکاری. این جا محیطش خیلی بازتر از اونیه که مجریان انتخاباتیتون بتونن اعمال نظر کنن.

نمی دونم ما مردم تا کی می خواهیم به دنبال کلمات و نگاه به زبان باشیم؟ در حالی که پرونده اعمال مدیریتی خیلی از افراد مثل روز روشنه. اما این رو می دونم که خدا خودش این انقلاب رو حفظ می کنه.

 


نظرات شما ( )

<      1   2   3      

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ