• وبلاگ : بلف
  • يادداشت : ماجراي كانديد شدن من
  • نظرات : 0 خصوصي ، 28 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اي کاش خدا من رو احمق خلق مي کرد آه آنوقت چقدر راحت بودم و بعد با هجوم وحشيانه زشت کلماتم به افراد پرچم پيروزي را بالا مي کشيدم و بعد هم در چهارديواري تنگ و مرطوب خودم تصور مي کردم که به به حق پيروز شد و بعد هم در جهان بيني متعفن خودم شعاري و سلاحي برنده تر از دشنام نمي يافتم و بعد هم به هر آنچه که زشتي فکر و پستي دشنامهايم را قامت مي بخشيد مباهات مي کردم و مقدسش مي شمردم آه آنوقت چه قدر مثل شما راحت بودم و مسئوليت خدايي چقدر راحت مي شد